به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، «سعید شفیعی ثابت» دو ماه از شروع پیک پنجم کرونا در کشور میگذرد و از همان اولین روزهای شیوع دلتا ویروس کرونا با توجه به افزایش مبتلایان و قدرت سرایت نگرانیهایی از جهت کمبود فضا، امکانات، کمبود اکسیژن و نیرو ایجاد کرد.کادر درمان با توجه به افزایش میزان مبتلایان به دلتا ویروس کرونا درگیر موج پنجم بوده و در تمامی بیمارستانهای کشور به بیماران خدمات ارائه میکردند و همین امر سبب فرسودگی پرستاران شد زیرا سفیدپوشان عرصه سلامت روزهای ابتدایی کادر درمان استان تنها بوده و تحت شدیدترین فشار کاری بودند.هر روز که از گسترش دلتا ویروس کرونا در کشور میگذشت بر تعداد بیماران مبتلا شده در کشور افزوده میشد بهطوریکه تعداد بیماران مبتلا شده در یک روز از مرز ۳۰ بیمار گذشته و تعداد فوتیهای ناشی از کرونا به بیش از ۷۰۰ نفر رسید و طغیان کرونا در کشور بهویژه در استانهای شمالی سبب شد تا رهبر انقلاب در تاریخ ۲۰ مرداد سال جاری تمامی گروههای جهادی اعم از سپاه پاسداران، بسیج، ارتش و هلالاحمر برای کنترل این ویروس منحوس فرا بخواند.بهمانند دیگر موجها، بازهم گیلان قربانی بیتدبیری ستاد ملی مبارزه با کرونا شد و به دلیل حجم ورودی مسافر به این استان در تعطیلات چندروزه تهران قبل از ماه محرم، روند شیوع کرونا در دیار میرزا بهشدت در حال افزایش بود و این روند ادامهدار است.در دو ماه گذشته تمامی شهرهای گیلان که به ساحل نسبی آرامش رسیده بودند به شرایط و حتی فوق قرمز و سیاه تبدیلشده و روزانه ۸۰۰ بیمار کرونایی در گیلان شناسایی و بین ۳۰ الی ۴۰ نفر در گیلان به دلیل شیوع کرونا جان خود را از دست میدهند. بیمارستانهای گیلان بهویژه بیمارستان رازی رشت نیاز مبرم به نیروهای خدمت رسان و گروههای جهادی از تمامی ارگانها داشتند، اینجا بود که طلاب، گروههای جهادی با تبعیت از حضرت سیدالشهدا (ع) دعوت مقام معظم رهبری را لبیک گفته و بهصورت کاملاً خودجوش و ساماندهی شده از یک ماه گذشته بیش از یک هزار جهادگر بهتمامی مراکز درمانی بهویژه بیمارستان رازی رشت رفته و کمکحال کادر درمان شدند.عدهای در جامعه معتقدند کار روحانیت فقط سخنرانی کردن، گروه جهادی فقط حضور در مناطق محروم و ساختن خانه برای نیازمندان است، ولی در چند روز اخیر مطالبی از حضور طلاب و گروههای جهادی در بیمارستان رازی شنیده بودم و به این دلیل برای به تصویر کشیدن تلاشهای آنان به بیمارستان رازی رشت رفتم.راستش با اینکه چندین بار برای تهیه گزارش به بیمارستانهای گیلان رفته بودم ولی وقتی برای حضور در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان رازی با مسؤولان بیمارستان هماهنگیهای لازم را انجام دادم ترس و دلهرهای عجیب در دلم ایجاد شد.بعد از هماهنگی دل را به دریا زده و به بخش مراقبتهای ویژه بیماران کرونایی رفتم، هرچه نزدیکتر میشدم ترس و دلهره افزایش مییافت و وقتی به ورودی بخش آی سی یو رسیدم از شدت دلهره عرق از پیشانی من میچکید زیرا اکنون بین من و آلودهترین بخش بیماران کرونایی تنها یک درب شیشهای فاصله بود.برای ورود به بخش بیماران کرونایی گان مخصوص پوشیده و کفشهای خود را ضدعفونی کرده و وارد بخش مراقبتهای ویژه شدم، دروغ چرا بعد از ورود به این بخش چندثانیهای توقف کرده و اتاق را مشاهده کردم و اینجا بود که تمام بدنم را عرق فرا گرفت ولی نه از روی ترس بلکه خجل زده شدم از افراد پیر و جوانی که بدون داشتن مسؤولیت سازمانی دوشادوش کادر درمان بودند و به بیماران خدماترسانی میکردند.در بخش آی سی یو بیمارستان رازی رشت با بیماران کرونایی مواجه شدم که بهسختی نفس کشیده و با خدای خود درد و دل میکردند و آنجا بود که فهمیدم دنیا ارزش دل بستن و دل شکستن و غم خوردن نداشته و هرچه که داریم و نداریم باید برای رضای خدا تلاش کنیم.برای اولین بار بود که بخش آی سی یو و قرنطینه بیماران کرونایی میرفتم و قبل از ورود تصورم یک بخش ترسناک و پر از آه و ناله بود ولی وقتی وارد آن بخش شدم در آنجا با افرادی روبهرو شدم که نگاه کردن به چشمان و چهرههایشان به انسان و تمامی بیماران قوت قلب میداد.بهمحض ورود به بخش بیماران کرونایی روابط عمومی بیمارستان رازی من را بهطرف خانمی برد که عاشقانه و بدون هیچگونه ترسی به یک بیمار میانسال که به کرونا مبتلا شده دارو تزریق میکند و میگوید این خانم جهادگر چندین ماه در این بیمارستان و در این بخش فعالیت دارد.خانم جهادگر که در آنجا خانم محمودی صدایش میکردند گفت که اینجا روزانه چندین بار توسط کادر درمان، نیروهای خدماتی و جهادی ضدعفونی میشود و از این طریق خواست به من اطمینان بدهد که اگر دستورالعملهای بهداشتی را رعایت کنم خطری تهدیدم نمیکند.خانم محمودی که گویی از صحبت در جلوی دوربین استرس داشت از سختیهای کار در بخش بیماران کرونایی سخن میگوید، از بیمارانی که بعضاً پرستاران و بچههای جهادی را مرهم دردهای خود دانسته و ارتباط عاطفی با آنان برقرار میکنند ولی بعد از چند روز جان خود را ازدستداده و ما مجبوریم با آنان وداع کنیم.این پرستار جهادگر با بغض در گلو میگوید از خدا میخواهم این روزهای وحشتناک کرونایی هرچه سریعتر تمام شود و زندگی در جامعه به حالت عادی برگردد زیرا کادر درمان دیگر انرژی و توانی برایش باقی نمانده است.خانم محمودی از مردمانی گله دارد که بدون توجه به شرایط کشور حتی از زدن یک ماسک دریغ میکنند، این بانوی جهادگر و پرستار که اولین فرد در پیک پنجم است که وارد بیمارستان رازی شده میگوید کادر درمان همه تحتفشار هستند و از شدت خستگی بعضی مواقع روزها را فراموش کرده و حتی نمیدانیم چه بگوییم.این خانم جهادگر و پرستار یکی از نخستین افرادی بود که با آغاز موج پنجم کرونا از خانواده خود گذشته و وارد بیمارستان رازی شد تا در جبهه سلامت به بیماران و همکاران خود کمک کند، آنان بدون هیچگونه ترسی جان خود را سپر کردهاند تا بتوانند حتی شده جان یک بیمار کرونایی را نجات دهند.وقتی بیشتر با خانم محمودی همکلام شدم از عشق و علاقه به کاری جهادی و پرستاری میگوید و معتقد است پرستاران و جهادگران حاضر در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان رازی روزانه شاهد صحنههایی هستند که تداعیکننده دوران دفاع مقدس است، او میگوید اینجا هرروزه خانوادههای بسیاری داغدار و عزیزان خود را از به علت کوچکترین سهلانگاری یا دیر مراجعه کردن از دست میدهند.در قسمت دیگر بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان رازی، جوانان و آقایانی را دیدم که باور حضورشان آن هم با این سن و سال کمی غیرقابلباور بود، در این مکان افرادی را دیدم که وقتی با آنان حرف میزدی از اقدامشان رضایت قلبی داشته و این کار را جهاد در راه خدا دانسته فقط فکر خود را معطوف به کسب رضایت پروردگار کردند.جهادگران و سفیدپوشان عرصه سلامت مرا یاد دوران دفاع مقدس انداختند ولی با این تفاوت که دشمن روبه روی آنان یک دشمن نامرئی و با بسیار خطرناکتر از دشمن بعثی بود، جهادگران اینجا با دشمنی مواجه بودند که روزانه جان ۷۰۰ در کشور را گرفته و به پیر و جوان رحمی ندارد.در یکطرف از بخش کرونایی بیمارستان رازی توجهم به یک فرد میانسال جلب شد که بدون وقفه دارد به بیماران خدماترسانی میکند، وقتی به سمتش رفتم با خود گفتم این فرد با این سن قطعاً یک پزشک متخصص بیماریهای عفونی است ولی به او نزدیک شدم دیدم این فرد میانسال حجتالاسلاموالمسلمین امیر چهری مسؤول دفتر نمایندگی ولیفقیه در هلالاحمر استان گیلان است.حجتالاسلام چهری تا مرا دید دستم را گرفتم به گوشهای اتاق برد و گفت اینجا به کسی نگو که چه مسؤولیتی دارم زیرا من با فرمان مقام معظم رهبری و با تبعیت سیدالشهدا (ع) آمادهام تا در کنار دیگر افراد جهادی به بیماران خدماترسانی کنم.چهری میگوید در بخشهای کرونایی بیمارستان رازی دیگر شغل، سمت و مسؤولیت مهم نیست اینجا همه و با هر منصبی جهادگر بوده و هدفان جلب رضایت پروردگار، کمک به کادر درمان. بیماران کرونایی است.بعد از کلی اصرار مسؤول دفتر نمایندگی ولیفقیه در هلالاحمر گیلان راضی به انجام مصاحبه با من میشود و میگوید بچههای جهادی از اولین روز شیوع موج پنجم کرونا با جدیت وارد کار شده و گروههای جهادی تاکنون دو هزار و ۵۰۰ ساعت در سه شیفت صبح، عصر و شب در بیمارستان رازی مشغول به فعالیت هستند. مهمترین نشانه ملت ایران در کنار یکدیگر بودن در روزهای سخت است و این دقیقاً همان نکتهای است که چهری به آن اعتقاد داشته و میگوید تمامی گروههای جهادی از بسیج، سپاه و هلالاحمر در موج پنجم کرونا در قالب نذر نفس به بیمارستانهای گیلان رفتیم تا علاوه بر کمک به کادر درمان به آنان بگوییم که تا برپایی جشن نفس در کنار شما هستیم.در آیات و روایات آمده که در هنگام بروز یک بحران تمامی افرادی که میتوانند کمک کنند باید پایکار آمده و به نیازمندان و بیماران یاری برسانند و به گفته چهری همین یک نکته برای حضور بیمنت و بدون چشمداشت گروههای جهادی در بخش کرونایی بیمارستان رازی کافی است تا پرچم امدادرسانی را برافراشته کنند.به گفته مسؤول دفتر نمایندگی در هلالاحمر گیلان اینجا حتی بعضاً بهتر و بیشتر به بیماران کرونایی خدماترسانی میشود تا خانوادهها باید خیالشان از این بابت راحت باشد، چون جوانان جهادگر اینجا بیمنت و گمنام در این راه خدمت میکنند و هیچ شبههای در این خصوص وجود ندارد.حجتالاسلام چهری حضور در بخش کرونایی بیمارستان رازی را یک فرصت برای خود بهمنظور نزدیک شدن به پروردگار میداند و میگوید اینجا افراد با امید با بیماری خود مبارزه میکنند زیرا در این مکان تجلی قدرت، بخشش و معجزه پروردگار وجود داشته و من در هفته گذشته نمونهای از این معجزه را دیدم بهطوریکه یک بیمار کرونایی علائم حیاتی خود را ازدستداده و فوت شده بود با بچههای جهادگر در بخش سردخانه تماس گرفتم تا پیکر این فرد را به سردخانه منقل کنند و درست لحظهای مانده به انتقالش به یخچال سردخانه علائم حیاتی را خود را به دست آورده و اکنون از بیمارستان مرخص شده است.یکی دیگر از آقایان جهادی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان رازی بود میگوید در روزهای اولیه شیوع موج پنجم کرونا وضعیت در این بیمارستان بسیار وخیم بود و هر روز تعداد بسیار زادی بیمار کرونایی جان خود را از میدادند اما خدا را شکر تا این لحظه روند کرونا با کاهش نسبی مواجه بوده و امیدواریم این روند ادامه پیدا کند ولی این امر با رعایت بهداشت فردی و اجتماعی امکانپذیر خواهد بود.وقتی با بچههای جهادی حاضر در بیمارستان رازی صحبت میکردم اکثریت متأهل و دارای فرزند بودند ولی آنان با پروردگار خود معامله کردند و از چیزی ترسی نداشتند زیرا جهادگران عرصه سلامت بهمانند دوران دفاع مقدس از خانواده و جان خود گذشتند تا آنچه مورد رضای پروردگارشان است را انجام دهند.چهری میگوید جهادگران عرصه سلامت علیرغم تلاشهای فراوان در بیمارستانهای گیلان همواره مورد آماج حملات بخشی از جامعه قرار میگیرند ولی چند نفر از این افراد حاضرند دو سال تمام از تمام دلخوشیهای جامعه گذشته و در بخش کرونایی بیمارستان رازی رو در روی کرونا قرارگرفته و به بیماران خدمات ارائه دهند.با اینکه چندین ساعت از حضورم در بیمارستان رازی رشت میگذرد ولی هنوز باورش برایم سخت است که جوانان دهه هفتادی اینچنین برای جلب رضایت خدا و نشاندن لبخند برای صورت بیماران جهاد کرده و فداکاری به خرج دهند غیر اینکه خود را عاشقانه آماده شهادت کرده است.به اذان ظهر نزدیک میشدیم که یک بیمار کرونایی علائم حیاتی خود را ازدستداده و جان به جانآفرین تسلیم کرد، در این لحظه تمام پزشکان و پرستاران بر بالین این فرد رفتند تا شاید بتوانند او را احیا کنند ولی دیگر فایدهای نداشت زیرا کرونا این جوان ۳۰ ساله را تسلیم خود کرد.چندین دقیقه سکوتی مرگبار فضا را فرا گرفت و یکی از پزشکان گفت من چطوری به خانواده این فرد خبر درگذشت فرزند خود را خبر بدهم، در این لحظه سرپرستار تماسی با بچههای جهادی حاضر در سردخانه بیمارستان رازی گرفت تا پیکر این فرد را به داخل سردخانه منتقل کنند.بعد از کلی اصرار توانستم با بچههای جهادی وارد سردخانه سرد و سوزناک بیمارستان رازی شوم تا با چگونگی انتقال پیکر بیماران کرونایی به داخل سردخانه گزارشی تهیه کنم، وقتی وارد سردخانه شدم پاهایم از ترس میلرزید بعد از چند دقیقه پیکر بیجان جوان ۳۰ ساله که در مقابل چشمانم فوت شده بود وارد سردخانه شد تا در یخچال مخصوص قرارگرفته و مراحل تحویل پیکر این فرد به خانوادهاش طی شود، ولی باید میرفتم تا با تهیه گزارش خود به مردمان جامعه میگفتند که جهادگران تا آخرین لحظه پایکار مبارزه با کرونا هستند. در محوطه بیمارستان رازی گویی صحرای محشر برپاشده بود، یکی از فراغ فرزند خود بر سر و سینه میزد، دیگری عزادار پدر و مادر خود بود و فردی دیگر همسر و یار وفادار خود را ازدستداده بود. اسم این سردخانه را گذشته بودند سردخانه بهشتی رضوان، سردخانهای مخصوص بیماران کرونایی بوده و هیچ فردی غیر از کادر درمان، بچههای جهادی و یک نفر از اعضا خانواده افراد فوت شده اجازه ورود به این مکان را نداشتند.بعد از طی شدن مراحل تحویل پیکر بیمار کرونایی، مسؤول سردخانه یکی پس از دیگری افراد خانواده را صدا میزند تا فوتی را شناسایی و برای طی کردن مراحل کفنودفن تحویل بگیرند. انتهای پیام/۳۳۸۹
معامله عشق با خدا | خبرگزاری فارس
- از mohammad